به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه سازندگی: قریب به ۴۲ سال از آخرین روز حضور هوشنگ ابتهاج در رادیو میگذرد. از همان روزی که به همراه محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی محکوم کردند حادثه سینما رکس آبادان را و بعد گفتند کشتار مردم ایران در سراسر کشور دل و دماغی برای کار کردن باقی نگذاشته است. حالا نوبت تجلیل از اوست. برنامه رادیویی «فرزانگان فرهنگ» در بیستمین سال برپایی و فعالیت خود از روز گذشته، معرفی و بررسی شخصیت تاثیرگذار هوشنگ ابتهاج را آغاز کرده است. آنطور که روابط عمومی رادیو فرهنگ اعلام کرده این سلسله برنامهها با حضور و همراهی شخصیتهایی همچون یلدا ابتهاج، دختر هوشنگ ابتهاج، ایرج پارسی نژاد، بهاءالدین خرمشاهی، محمدرضا شفیعی کدکنی، مرتضی کاخی، اصغر دادبه، احمد تمیم داری، احمد کریمی حکاک، شهرام ناظری، عبدالوهاب شهیدی، جمشید عندلیبی، سیدعلیرضا میرعلینقی، هوشنگ جاوید، صدیق تعریف، داریوش طلایی، علیرضا قربانی، محمدباقر کلاهی اهری، محمدجعفر یاحقی، محمدعلی بهمنی، عبدالعلی دستغیب، علی عبداللهی، موسی بیدج، احمد مهدوی دامغانی، جین لویسون، ایرینا آبرامنکو، دریا ارس، بیژن پیرنیا، علی دهباشی، پریدخت بنان، اسماعیل آذر، آیدین آغداشلو، منوچهر برومند، حسن خجسته، و تنی چند از چهرههای ادبی و فرهنگی ایران و جهان از ساعت ۱۸:۳۰ روز گذشته در رادیو فرهنگ آغاز شده است. هر چند شنیدن خبر این آیین بزرگذاشت برای هنرمندی چون ه.الف.سایه خوشحال کننده و مهم به نظر میرسد اما آنچه ممکن است در این بین دوباره نیازمند بازخوانی باشد پیوندی است که میان خبر منتشر شده و دوران کاری ابتهاج وجود داد: رادیو! آنها که ابتهاج را بهتر میشناسند میدانند سوای فن شاعری و آوازه سایه در این هنر، او ۶ سال مدیر مهمترین برنامه موسیقی ایرانی در رادیو بود: «گلها».
حالا که خبر بزرگداشت ابتهاج رسانهای شده به احتمال فرصت مناسبی است برای بازخوانی کارنامهی او در این مقام. کارنامه حضور شاعر بلندآوازه در مقام مدیریت رادیو گلها که عدهای تاثیرگذار و مثبت ارزیابیاش میکنند و عدهای دیگر باعث و بانی کنار گذاشتن اساتید نامدار موسیقی ایرانی!
گلهایی که پیرنیا در باغ موسیقی کاشت
داود پیرنیا بنیان گذار گلها بود. وکیل دادگستری و یکی از بانیان تاسیس کانون وکلا آن وقت که دولت قوام سقوط کرد کارهای دیوانی را کنار گذاشت و رفت سراغ مطالعه در زمینه موسیقی ایرانی. آنقدر علاقه مند به این کار بود که آهنگهای موسیقی اصیل را یک به یک جمع آوری کرد. زبان مذاکره را میدانست و بنابراین توانست نظر مقامات را به اهمیت ترویج موسیقی ایرانی جلب کند. ارکستری راه اندازی کرد و مقدمه یک دوره طلایی در موسیقی ایرانی را به قوت شکل داد. شاید خود پیرنیا هم نمیدانست «گلهای رنگارنگ» او بعدا زمینه را برای رشد «گلهای جاویدان»، «یک شاخه گل»، «گلهای صحرایی» و «برگ سبز» فراهم کند اما تا روز آخری که پیرنیا مسئولیت برنامه گلها را به عهده داشت او و همراهانش راهی را رفته بودند که خاطره شیرینش دیگر هیچ وقت از ذهن دوست داران موسیقی ایرانی زدوده نشد. برنامههای زیادی در طول این سالها ضبط شد اما بیماری پیرنیا و بعد زمزمه بازرسی عدهای از کارهایی که پیرنیا تا آن روز انجام داده بود کاری با او کرد که راهی جز استعفا پیش روی خودش ندید.
سایه صورت گر رونق دوباره گلها
بعد از آن یازده سال پرفروغ مدیریت پیرنیا بر گلها و استعفای تلخش از آن برنامه، ۵ سال بیثباتی سایه انداخت بر آن گلستان خوش بو. یک اتفاق تازه با انتخاب مردی که شاعر پر صلابتی بود و فهم موسیقایی بالایی داشت رقم خورد. هوشنگ ابتهاج که در فن شاعری تخلص ه.الف..سایه را برگزیده بود «گلهای تازه» را راه اندازی کرد. برنامهای به سبک و سیاق داود پیرنیا اما با حضور پر رنگ چهرههای جوان همچون شهرام ناظری، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و هنگامه اخوان و البته یک انتخاب مهم و تاثیرگذار از سوی ابتهاج؛ کنار گذاشتن بسیاری از نامهای مطرح گلها. جلیل شهناز، احمد عبادی، فرامرز پایور، فرهنگ شریف و خیلی از استادان تا دیروز مشغول در رادیو با دستور هوشنگ ابتهاج از آن رسانه فراگیر کنار گذاشته شدند. حالا ۴۲ سال از آخرین سال مدیریت ابتهاج بر برنامه گلهای رادیو میگذرد. حرف و حدیث درباره دوره مدیریت ۶ ساله او بر فراگیرترین رسانه آن روزها-دستکم در حوزه موسیقی ایرانی- فراوان است. انگار آنها که درباره فراز و فرود برنامه گلها حدفاصل سالهای ۵۱ تا ۵۶ شمسی سخن میگویند دو دسته بیشتر نباشند: منتقدان و ستایشگران.
دیسیپلین ابتهاج یا کم تجربگی سایه
آنها که دوره مدیریت پیرنیا را تجربه کرده بودند، مرد جا افتادهای را به خاطر میآوردند که همگی شان را دور هم جمع کرده بود و میراثی از خود بر جای گذاشته بود پر صلابت. حالا خودشان را در موقعیتی میدیدند که به جای پیرنیای بزرگ باید به هوشنگ ابتهاج جواب میدادند. خیلی هایشان او را دست کم میگرفتند یا اگر در حوزه شاعری قدرش را میدانستند، در زمینه موسیقی جایگاهی برایش متصور نبودند. احتمالا مقدمه خیلی از همین کنار گذاشتنها از همان روزی آغاز شد که پرویز یاحقی نیم ساعت دیر سر کار حاضر شد. فرهنگ شریف آن روز را اینطور به خاطر میآورد: پرویز تا حدودی پرخاشگر بود. یک روز به رادیو رفته بود. آقای ابتهاج میگوید شما نیم ساعت دیر رسیده اید. یاحقی هم در پاسخ میگوید: شما اصلا اطلاعی از موسیقی دارید که این حرف را میزنید؟ گویا با هم گلاویز میشوند و ایرج آنها را جدا میکند. بعدا بسیاری از نوازندگان نام دار که در برنامه گلها ساز میزدند به همین دلایل و مسائل دیگر از برنامه گلها فاصله گرفتند. من هم جزو همین هنرمندان بودم.» گلههای منتقدان از عملکرد آن سالهای ابتهاج فراوان بود. او دیدگاه خودش را داشت و به عنوان یک مدیر تصمیم گرفته بود شیوه مدیریتی مختص خودش را اعمال کند. البته که هیچ وقت حقوق نوازندگان و خوانندگان سابق برنامه گلها را قطع نکرد اما تا روزی که بر مسند کار بود اجازه نداد برنامهای با حضور آنها ضبط شود. هنرمندانی که کنار گذاشته شدند اما به فکر حقوق و مزایا نبودند. انتقادشان این بود که چرا وقتی در اوج فعالیت هنری بودند و میتوانستند به موسیقی ایرانی خدمت کنند نادیده گرفته شدند و معتقد بودند اگر آن سالها کارهایشان ضبط میشد حتی با این شرایط که قراری هم بر پخش آنها نبود، بعدها امکان استفاده از آثار ضبط شده آن روزها وجود داشت اما سایه این فرصت را از آنها گرفته بود. روایت سایه از آن روزها طور دیگری است. او در کتاب پیر پرنیان اندیش به این موضوع اشاره کرده است. ظاهرا اولین روزی که پایش را میگذارد در رادیو جا میخورد از بینظمی موجود. به میرنقیبی میگوید: برنامه چیست و پاسخ میشنود: بناست امروز آقایان گلپایگانی، فرهنگ شریف و اسدالله ملک برنامهای ضبط کنند. بقیه ماجرا از زبان خود او شنیدنی تر است: گفتیم: چیکار میکنید؟ گفت: میآن بعد معلوم میشه! نشستیم و گپ زدیم. قرار بود ساعت شیش برنامه ضبط کنند. شش و نیم، هفت، گفتم: آقا چی شد؟زنگ زد به شریف. شریف گفت: گلپا اومده؟ گفت: نه هنوز. گفت: پس هر وقت گلپا اومد به من زنگ بزن. گلپا زنگ زد که فرهنگ اومده؟ گفت: نه هنوز. گفت: پس هر وقت فرهنگ اومد به من زنگ بزن. گفتم آقا اینکه نمیشه...بالاخره یکی یکی اومدن....بعد گفتن: خب چی بخونیم؟ تو کاغذها جستن یه ورقه رو انتخاب کردن... بعد گفتند بیاین ترک بخونیم، اون گفت نه اصفهان بخونیم. خلاصه رفتن تو استودیو و یه برنامه پرت و پلایی شد.»
وقتی لطفی جایگزین شهناز میشود
زنده یاد منصور نریمان هم از آن سالها خاطره خوشی ندارد. این استاد نامدار عود در یکی از گفتوگوهایش میگوید: «سایه یک بار من و آقای شهناز را در حیات رادیو دید و با اشاره به تارنواز جوانی که آن روزها کارش را تازه شروع کرده بود گفت: آقای شهناز دیگه دوره شما تموم شده و حالا غول تار این جوان است که همراه من است. بعد از انقلاب همین آدمها آمدند و خواستند از تمام هنرمندان باسابقه امتحان بگیرند. حتی به آقای تجویدی هم گفته بودند بیا امتحان بده که ایشان گفته بود: چه کسی میخواهد ما را امتحان کند؟ به من هم گفتند بیا. گفتم: من با تمام سوابقم چیزی نمیخواهم و لطفا اسم مرا خط بزنید. پس از آن ۱۶ سال خانه نشین شدم.» موافقان ابتهاج حرفهای منتقدان را به تحریف شبیه میدانند و شاهد نادرستی این ادعاها را برنامه گلهای تازه میدانند. نگاهی گذرا به برنامه گلهای تازه نشان میدهد تا مدتها بسیاری از بزرگان که بعدا بحث حذف آنها در دوران مدیریت هوشنگ ابتهاج بر برنامه گلها مطرح شد، در «گلهای تازه» نقش آفرینی کردهاند.
ارادت ابتهاج به بزرگان
حسن ناهید یکی دیگر از هنرمندانی است که آن روزها در رادیو حضور داشت. او نظر دیگری دارد که به نظر میرسد تفاوتش با نظر منتقدان ابتهاج فاحش است: « اتفاقا آقای ابتهاج به استاد شهناز، آقای یاحقی، استاد پایور و دیگر اساتید خیلی اهمیت میداد و آقای ابتهاج موجب آن شد که برنامههایی از استادان حسین تهرانی، فرامرز پایور و دیگران از رادیو پخش شود. من فکر نمیکنم ایشان عاملی بودهاند برای رفتن استاد شهناز و استاد یاحقی از رادیو بلکه قضیه برعکس است.» اگر پیرنیا نبود به احتمال گلهایی هم در کار نبود. اما ابتهاج بود که سرگردانی هنرمندان در دوره نبود پیرنیا را پایان داد. گرچه او معمار گلها نبود اما کارهایی انجام داد برای خدمت به موسیقی ایرانی. اگر استمرار یافتن گلها با برنامه گلهای جاویدان را در نظر نگیریم او بود که «گلچین هفته» را راه اندازی کرد؛ برنامه تاثیرگذار و تا حد زیادی موفق. ۲۱۶ شماره از این برنامه ضبط شد و خیلی از موزیسینهای امروز موسیقی ایرانی خودشان را وامدار همان برنامه میدانند. نظرات موافقان و مخالفان دوره مدیریت ابتهاج بر برنامه گلها تا حد زیادی قابل جمع نیستند. انگار خبری از رنگ خاکستری در این گستره نباشد. خیلیها حضور سایه را سیاه توصیف میکنند و بسیاری هم رنگ سفید را برای توصیف سالهای مدیریت او بر برنامه گلها برگزیدهاند. قضاوت در مورد آن سالها را مثل هر اقدام تاریخی دیگری گذر زمان میسر میکند. ابتهاج وقتی وارد رادیو شد که سیاستهای عمومی کشور بر برنامههای رادیو هم سایه انداخته بودند. شاید خواست ابتهاج آن بود که قشرهای مختلف مردم همچنان مخاطب برنامههای موسیقایی رادیو بمانند. قبل از او تمام مردم مخاطب گلها نبودند. ابتهاج البته سمت و سوی سیاسی داشت. هر چه که هست تاثیر حضور ه.الف.سایه بر موسیقی ایرانی آنقدر بوده که نتوان نادیدهاش گرفت. او نسل تازه نفسی را پر و بال داد که دههها بعد هم موسیقی ایرانی از حضورشان مشعوف شد.
نظر شما